معنی فارسی nagnail

B1

نهایی کردن، گزارشی را به اتمام رساندن یا جزئیات را تکمیل کردن.

To finalize or complete a report or details.

example
معنی(example):

او فراموش کرد که ارائه را قبل از جلسه نهایی کند.

مثال:

She forgot to nagnail the presentation before the meeting.

معنی(example):

نهایی کردن جزئیات برای اطمینان از موفقیت ضروری است.

مثال:

It's crucial to nagnail the details to ensure success.

معنی فارسی کلمه nagnail

: معنی nagnail به فارسی

نهایی کردن، گزارشی را به اتمام رساندن یا جزئیات را تکمیل کردن.