معنی فارسی nagnag
B1ناله کردن، شکایت کردن بدون توقف یا به طرز مکرر.
To complain or lament frequently or without stopping.
- VERB
example
معنی(example):
او معمولاً درباره مشکلاتش ناله میکند و توجه را جلب میکند.
مثال:
She tends to nagnag about her problems, seeking attention.
معنی(example):
معمول است که در زمان احساس فشار زیاد ناله کنید.
مثال:
It's common to nagnag when feeling overwhelmed.
معنی فارسی کلمه nagnag
:
ناله کردن، شکایت کردن بدون توقف یا به طرز مکرر.