معنی فارسی narratrix
B2راوی زن، به ویژه در داستانهای ادبی و روایتهای فرهنگی.
A female narrator or storyteller.
- NOUN
example
معنی(example):
راوی زن داستان بینشهای عمیقی را ارائه داد.
مثال:
The narratrix of the story provided deep insights.
معنی(example):
او به عنوان یک راوی زن برجسته زمان خود شناخته شد.
مثال:
She was recognized as a leading narratrix of her time.
معنی فارسی کلمه narratrix
:
راوی زن، به ویژه در داستانهای ادبی و روایتهای فرهنگی.