معنی فارسی narwhalian

B2

ناحیه یا گروهی از موجودات و فرهنگ‌ها که به ناروال‌ها یا ویژگی‌های مرتبط با آنها اشاره دارند.

Pertaining to narwhals or their characteristics, often used to describe aspects related to these creatures.

example
معنی(example):

فرهنگ ناروالی به شدت با اقیانوس در ارتباط است.

مثال:

Narwhalian culture is deeply connected to the ocean.

معنی(example):

گونه‌ی ناروالی منحصر به منطقه قطبی است.

مثال:

The narwhalian species is unique to the Arctic region.

معنی فارسی کلمه narwhalian

: معنی narwhalian به فارسی

ناحیه یا گروهی از موجودات و فرهنگ‌ها که به ناروال‌ها یا ویژگی‌های مرتبط با آنها اشاره دارند.