معنی فارسی navigably
B1قابلیت عبور و مرور و استفاده از یک مسیر آبی به منظور سفر به وسیله قایق یا کشتی.
In a manner suitable for navigation; referring to waterways that permit passage.
- ADVERB
example
معنی(example):
رودخانه به اندازه کافی عریض است که قایقها بتوانند عبور کنند.
مثال:
The river is navigably wide enough for boats.
معنی(example):
قسمت قابل عبور دریاچه امکان کایاکسواری را فراهم میکند.
مثال:
The navigably part of the lake allows for kayaking.
معنی فارسی کلمه navigably
:
قابلیت عبور و مرور و استفاده از یک مسیر آبی به منظور سفر به وسیله قایق یا کشتی.