معنی فارسی nearaway

B1

نزدیک به جایی، به ویژه در زمینه فاصله.

Close, but not precisely at a specific location; relatively near.

example
معنی(example):

فروشگاه از اینجا نزدیک است.

مثال:

The store is nearaway from here.

معنی(example):

خانه او نزدیک نیست اما کمی دورتر است.

مثال:

Her house is not nearaway but a bit further.

معنی فارسی کلمه nearaway

: معنی nearaway به فارسی

نزدیک به جایی، به ویژه در زمینه فاصله.