معنی فارسی necessitude
B1ضرورت، حالت یا کیفیت داشتن چیزی که باید انجام شود.
The quality or state of being necessary; necessity.
- NOUN
example
معنی(example):
ضرورت قانون عدالت را برای همه تضمین میکند.
مثال:
The necessitude of the law ensures justice for all.
معنی(example):
او ضرورت پایبندی به دستورالعملها را درک کرده بود.
مثال:
She understood the necessitude of adhering to the guidelines.
معنی فارسی کلمه necessitude
:
ضرورت، حالت یا کیفیت داشتن چیزی که باید انجام شود.