معنی فارسی needily
B1به نحوی که نشاندهنده نیاز یا درخواست شدید باشد.
In a manner that shows or expresses a need or request.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز نیازمندی صحبت کرد و به طور مکرر درخواست کمک کرد.
مثال:
He spoke needily, asking for help frequently.
معنی(example):
کودک به طور نیازمندانه به والدینش برای جلب توجه نگاه کرد.
مثال:
The child looked needily at his parents for attention.
معنی فارسی کلمه needily
:
به نحوی که نشاندهنده نیاز یا درخواست شدید باشد.