معنی فارسی neediness

B1

حالت نیاز و تقاضای مداوم برای توجه یا حمایت.

The state of being needy or requiring support or attention.

example
معنی(example):

نیازمندی او باعث شده بود که دوستان زیادی پیدا نکند.

مثال:

Her neediness made it hard for her to make friends.

معنی(example):

نیازمندی وضعیت برای همه آشکار بود.

مثال:

The neediness of the situation was evident to everyone.

معنی فارسی کلمه neediness

: معنی neediness به فارسی

حالت نیاز و تقاضای مداوم برای توجه یا حمایت.