معنی فارسی needment

B1

نیازمندی، ملزومات یا مواردی که ضروری هستند.

Requirements or necessities that must be met.

example
معنی(example):

سازمان بر روی نیازمندی‌های جامعه تمرکز کرد.

مثال:

The organization focused on the needment of the community.

معنی(example):

درک نیازمندی‌ها برای برنامه‌ریزی مؤثر حیاتی است.

مثال:

Understanding needment is crucial for effective planning.

معنی فارسی کلمه needment

: معنی needment به فارسی

نیازمندی، ملزومات یا مواردی که ضروری هستند.