معنی فارسی neighborstained

B1

منطقه‌ای که تحت تأثیر یا در مجاورت همسایه قرار دارد.

Affected or characterized by the presence of neighbors.

example
معنی(example):

حصار همسایه‌دار نیاز به یک لایه جدید رنگ داشت.

مثال:

The neighborstained fence needed a fresh coat of paint.

معنی(example):

باید مناطق همسایه‌دار را قبل از زمستان تعمیر کنیم.

مثال:

We should fix the neighborstained areas before winter.

معنی فارسی کلمه neighborstained

: معنی neighborstained به فارسی

منطقه‌ای که تحت تأثیر یا در مجاورت همسایه قرار دارد.