معنی فارسی neighbouress
A2زن همسایه، زنی که در نزدیک شما زندگی میکند.
A female neighbor.
- NOUN
example
معنی(example):
همسایهزن ما را برای چای دعوت کرد.
مثال:
The neighbouress invited us for tea.
معنی(example):
همسایهزن ما بسیار مهربان است و همیشه محصولات باغش را به اشتراک میگذارد.
مثال:
Our neighbouress is very kind and always shares her garden produce.
معنی فارسی کلمه neighbouress
:
زن همسایه، زنی که در نزدیک شما زندگی میکند.