معنی فارسی neighbourliness
B1همسایگی، رفتار دوستانه و حمایتگرانه میان همسایگان که به ایجاد ارتباطات اجتماعی مثبت کمک میکند.
The quality of being friendly and helpful to one's neighbors.
- NOUN
example
معنی(example):
همسایگی آنها باعث شد که جامعه احساس خوشآمد داشته باشد.
مثال:
Their neighbourliness made the community feel welcoming.
معنی(example):
عملهای همسایگی میتوانند پیوندهای قوی میان مردم ایجاد کنند.
مثال:
Acts of neighbourliness can create strong bonds among people.
معنی فارسی کلمه neighbourliness
:
همسایگی، رفتار دوستانه و حمایتگرانه میان همسایگان که به ایجاد ارتباطات اجتماعی مثبت کمک میکند.