معنی فارسی neophytish

B1

نوپا، تازه‌کار، مرتبط با کسی که تازه در یک زمینه شروع به کار کرده است.

Related to or characteristic of a neophyte; inexperienced.

example
معنی(example):

درک نوپای او از موضوع باعث شد چند اشتباه کند.

مثال:

His neophytish understanding of the subject led to some mistakes.

معنی(example):

سبک نوپای هنرمند نویدبخش بود اما نیاز به پالایش داشت.

مثال:

The artist's neophytish style showed promise but needed refinement.

معنی فارسی کلمه neophytish

: معنی neophytish به فارسی

نوپا، تازه‌کار، مرتبط با کسی که تازه در یک زمینه شروع به کار کرده است.