معنی فارسی nephrotomise

B1

نفروتومی کردن، عمل جراحی برای دسترسی به کلیه.

The act of performing a nephrotomy.

example
معنی(example):

جراح تصمیم گرفت نفروتومی کند تا دسترسی بهتری پیدا کند.

مثال:

The surgeon decided to nephrotomise to gain better access.

معنی(example):

پزشکان ممکن است وقتی روش‌های غیر تهاجمی مؤثر نیستند، نفروتومی کنند.

مثال:

Doctors may nephrotomise when non-invasive methods are ineffective.

معنی فارسی کلمه nephrotomise

: معنی nephrotomise به فارسی

نفروتومی کردن، عمل جراحی برای دسترسی به کلیه.