معنی فارسی nerve-racking
B2اعصابخردکن، موقعیتی که فشار روانی و استرس زیادی به فرد وارد میکند.
Causing a lot of anxiety or stress.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Intensely irritating or distressing to the nerves
example
معنی(example):
امتحان اعصابخردکن بود، اما موفق شدم آرام بمانم.
مثال:
The exam was nerve-racking, but I managed to stay calm.
معنی(example):
منتظر نتایج بودن تجربهای اعصابخردکن برای همه افراد درگیر بود.
مثال:
Waiting for the results was a nerve-racking experience for everyone involved.
معنی فارسی کلمه nerve-racking
:
اعصابخردکن، موقعیتی که فشار روانی و استرس زیادی به فرد وارد میکند.