معنی فارسی nervulet
B1یک عصب نازک یا رشتهای در گیاهان.
A fine nerve or fiber in plants.
- NOUN
example
معنی(example):
نرولتی یک عصب ریز در گیاه است.
مثال:
The nervulet is a finer nerve in the plant.
معنی(example):
هر نرولتی در انتقال مواد مغذی نقش دارد.
مثال:
Each nervulet plays a role in nutrient transport.
معنی فارسی کلمه nervulet
:
یک عصب نازک یا رشتهای در گیاهان.