معنی فارسی neshly

B1

خنک، تازه، و با کیفیت بالا.

Fresh; of high quality, often relating to produce.

example
معنی(example):

او سبزیجات خنک را پخت تا طعم آنها را به نمایش بگذارد.

مثال:

She cooked the neshly vegetables to bring out their flavor.

معنی(example):

شناسای سرآشپز استفاده از مواد خنک برای تهیه غذاهای بهتر بود.

مثال:

The chef preferred using neshly ingredients for better dishes.

معنی فارسی کلمه neshly

: معنی neshly به فارسی

خنک، تازه، و با کیفیت بالا.