معنی فارسی neuromastic
B1تحلیل و بررسی فعالیتهای مغزی و رفتاری به صورت تخصصی.
Pertaining to the study and analysis of nervous and brain functions.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تحلیل نوروماستیک او بینشهای جدیدی را فاش کرد.
مثال:
Her neuromastic analysis revealed new insights.
معنی(example):
آنها در تحقیقات خود از تکنیکهای نوروماستیک استفاده کردند.
مثال:
They used neuromastic techniques in their research.
معنی فارسی کلمه neuromastic
:
تحلیل و بررسی فعالیتهای مغزی و رفتاری به صورت تخصصی.