معنی فارسی nickles
A1سکهای از نیکل، معادل پنج سنت در ایالات متحده و کانادا.
A coin made of nickel, worth five cents in the United States and Canada.
- NOUN
example
معنی(example):
من چند سکه نیکل روی زمین پیدا کردم.
مثال:
I found a few nickles on the ground.
معنی(example):
او سکههای نیکل خود را برای خرید یک اسباببازی پسانداز کرد.
مثال:
She saved her nickles to buy a toy.
معنی فارسی کلمه nickles
:
سکهای از نیکل، معادل پنج سنت در ایالات متحده و کانادا.