معنی فارسی niggardised
B2توصیف وضعیتی که در آن خدمات یا منابع به طور ناکافی ارائه میشود.
Describing something that is lacking in generosity or adequacy.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
هتل در خدماتش تنگنظر بود.
مثال:
The hotel was niggardised in its amenities.
معنی(example):
نگرش تنگنظر او بر روحیه تیم تأثیر گذاشت.
مثال:
His niggardised attitude affected the team's morale.
معنی فارسی کلمه niggardised
:
توصیف وضعیتی که در آن خدمات یا منابع به طور ناکافی ارائه میشود.