معنی فارسی nigglingly
B1به طور ناچیز و مزاحم، که احساس عدم راحتی یا اطمینان را ایجاد کند.
In a way that causes slight discomfort or unease.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز مختصر و ناچیزی در مورد تصمیمش احساس عدم اطمینان میکرد.
مثال:
He felt nigglingly unsure about his decision.
معنی(example):
جزئیات بسیار کوچک و ناچیز سخت بود که نادیده گرفته شوند.
مثال:
The nigglingly small details were hard to ignore.
معنی فارسی کلمه nigglingly
:
به طور ناچیز و مزاحم، که احساس عدم راحتی یا اطمینان را ایجاد کند.