معنی فارسی nigglings
B1افکار ناچیز و مزاحم که موجب تشویش میشوند.
Minor worries or annoyances.
- NOUN
example
معنی(example):
افکار ناچیز تردید او را آزار میداد.
مثال:
The nigglings of doubt haunted her.
معنی(example):
او سعی کرد افکار ناچیز در ذهنش را سرکوب کند.
مثال:
He tried to suppress the nigglings in his mind.
معنی فارسی کلمه nigglings
:
افکار ناچیز و مزاحم که موجب تشویش میشوند.