معنی فارسی nit-picked

B1

ذکر ایرادات جزئی و کم‌اهمیت در یک کار یا موضوع به طرز مکرر، به طوری که ممکن است باعث بی‌حوصلگی شود.

To look for small or unimportant errors or faults in something.

example
معنی(example):

او هر جزئیات پروژه را به دقت بررسی کرد.

مثال:

She nit-picked every detail of the project.

معنی(example):

وقتی که کسی دائم مشغول نکته‌گیری از کار شما باشد، خسته‌کننده است.

مثال:

It's exhausting when someone constantly nit-picks your work.

معنی فارسی کلمه nit-picked

: معنی nit-picked به فارسی

ذکر ایرادات جزئی و کم‌اهمیت در یک کار یا موضوع به طرز مکرر، به طوری که ممکن است باعث بی‌حوصلگی شود.