معنی فارسی nonamotion
B1عدم اقدام یا حرکت، وضعیت عدم پیشرفت یا اقدام.
Lack of action or movement.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم حرکت پروژه باعث شد که تیم احساس بیانگیزگی کند.
مثال:
The nonamotion of the project left the team feeling unmotivated.
معنی(example):
عدم اقدام او در این مورد برای همه درگیر بسیار ناامیدکننده بود.
مثال:
His nonamotion on the matter was quite frustrating for everyone involved.
معنی فارسی کلمه nonamotion
:
عدم اقدام یا حرکت، وضعیت عدم پیشرفت یا اقدام.