معنی فارسی nonaxiomatically
B1به شیوهای که تحت تأثیر اصول ثابت نباشد و امکان اکتشاف بیشتری فراهم کند.
In a manner that is not bound by established axioms; allowing for exploration and flexibility.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به مسئله به صورت غیر اصولی نزدیک شد و همه احتمالها را بررسی کرد.
مثال:
She approached the problem nonaxiomatically, exploring all possibilities.
معنی(example):
تیم به صورت غیر اصولی کار کرد تا راهحلهای نوآورانهای پیدا کند.
مثال:
The team worked nonaxiomatically to find innovative solutions.
معنی فارسی کلمه nonaxiomatically
:
به شیوهای که تحت تأثیر اصول ثابت نباشد و امکان اکتشاف بیشتری فراهم کند.