معنی فارسی nonballoting
B1غیررایگیری، به معنای اینکه نظری برای انتخاب یا تعیین چیزی به صورت رایگیری برگزار نشد.
Not involving or conducted by voting.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تصمیم از طریق روشهای غیررایگیری گرفته شد.
مثال:
The decision was made through nonballoting methods.
معنی(example):
این فرآیند بهصورت غیررایگیری تعیین شد تا عدالت رعایت شود.
مثال:
The process was determined nonballoting to ensure fairness.
معنی فارسی کلمه nonballoting
:
غیررایگیری، به معنای اینکه نظری برای انتخاب یا تعیین چیزی به صورت رایگیری برگزار نشد.