معنی فارسی nonbenevolence
B1عدم وجود رفتارهای بشر دوستانه، بیرحمی یا خودخواهی را نشان میدهد.
The quality of lacking kindness or goodwill; not benevolent.
- NOUN
example
معنی(example):
گزارش به غیر بشر دوستانه بودن برخی از روشهای شرکتی اشاره کرد.
مثال:
The report highlighted the nonbenevolence of some corporate practices.
معنی(example):
ناچار دوستی او هنگامی که از کمک به همسایهاش امتناع کرد، واضح بود.
مثال:
His nonbenevolence was evident when he refused to help his neighbor.
معنی فارسی کلمه nonbenevolence
:
عدم وجود رفتارهای بشر دوستانه، بیرحمی یا خودخواهی را نشان میدهد.