معنی فارسی nonconforming
B2غیرتبعه به این معناست که رفتار یا طرز فکر با هنجارها و الگوهای موجود مطابقت ندارد.
Not conforming to accepted standards or norms.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سبک غیرتبعه او را از دیگران متمایز میکند.
مثال:
Her nonconforming style sets her apart from others.
معنی(example):
او نسبت به آموزش سنتی یک نگرش غیرتبعه دارد.
مثال:
He has a nonconforming attitude towards traditional education.
معنی فارسی کلمه nonconforming
:
غیرتبعه به این معناست که رفتار یا طرز فکر با هنجارها و الگوهای موجود مطابقت ندارد.