معنی فارسی nonconformistically
B2غیرتبعهگرایانه به شیوهای اطلاق میشود که از استانداردها و هنجارهای اجتماعی پیروی نمیکند.
In a manner that does not conform to prevailing standards.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به مسئله به طور غیرتبعهگرایانه نزدیک شد و یک راهحل منحصر به فرد ارائه کرد.
مثال:
He approached the problem nonconformistically, offering a unique solution.
معنی(example):
او به طور غیرتبعهگرایانه دیدگاههای سنتی را به چالش کشید.
مثال:
She nonconformistically challenged the traditional views.
معنی فارسی کلمه nonconformistically
:
غیرتبعهگرایانه به شیوهای اطلاق میشود که از استانداردها و هنجارهای اجتماعی پیروی نمیکند.