معنی فارسی nonconjunctively
B1به شکلی که در آن اجزا به هم مرتبط نیستند؛ غیرهمبسته.
In a manner that does not involve conjunction or connection.
- ADVERB
example
معنی(example):
قوانین به صورت غیرهمبسته در بازی اعمال شدند.
مثال:
The rules were applied nonconjunctively in the game.
معنی(example):
او ایدههایش را به صورت غیرهمبسته ارائه داد تا بحث آزاد را تشویق کند.
مثال:
She presented her ideas nonconjunctively to encourage open discussion.
معنی فارسی کلمه nonconjunctively
:
به شکلی که در آن اجزا به هم مرتبط نیستند؛ غیرهمبسته.