معنی فارسی nonconnotatively
B2به گونهای که هیچ معنی یا اشاره خاصی را منتقل نکند.
In a manner that does not convey any specific meaning or connotation.
- ADVERB
example
معنی(example):
او رویداد را بهطور غیر اشارهای توصیف کرد تا از تعصب جلوگیری کند.
مثال:
He described the event nonconnotatively to avoid bias.
معنی(example):
دادهها بهطور غیر اشارهای در مقاله تحقیق ارائه شدند.
مثال:
The data was presented nonconnotatively in the research paper.
معنی فارسی کلمه nonconnotatively
:
به گونهای که هیچ معنی یا اشاره خاصی را منتقل نکند.