معنی فارسی nonconstituted

B1

غیرقانونی، وضعیتی که در آن یک نهاد یا گروه به طور رسمی تشکیل نشده باشد.

Not formally established or constituted; lacking official status.

example
معنی(example):

کمیته تا زمانی که اعضای لازم منصوب نشدند، غیرقانونی محسوب می‌شد.

مثال:

The committee was deemed nonconstituted until the necessary members were appointed.

معنی(example):

بدنه غیرقانونی نمی‌تواند هیچ تصمیم رسمی بگیرد.

مثال:

The nonconstituted body cannot make any official decisions.

معنی فارسی کلمه nonconstituted

: معنی nonconstituted به فارسی

غیرقانونی، وضعیتی که در آن یک نهاد یا گروه به طور رسمی تشکیل نشده باشد.