معنی فارسی nonconventionally
B2به صورت غیرمتعارف؛ به معنای عمل کردن یا فکر کردن به شیوهای که با استانداردها یا قواعد معمول مغایرت دارد.
In a manner that is not based on or conforming to what is generally done or believed.
- ADVERB
example
معنی(example):
او غیرمتعارف لباس میپوشد و رنگهای روشن و سبکهای منحصر به فرد را انتخاب میکند.
مثال:
She dresses nonconventionally, choosing bright colors and unique styles.
معنی(example):
آنها به طور غیرمتعارف به مسئله نزدیک شدند و از استراتژیهای نوآورانه استفاده کردند.
مثال:
They approached the problem nonconventionally, using innovative strategies.
معنی فارسی کلمه nonconventionally
:
به صورت غیرمتعارف؛ به معنای عمل کردن یا فکر کردن به شیوهای که با استانداردها یا قواعد معمول مغایرت دارد.