معنی فارسی noncorrupt
B1غیرفساد، اشاره به عدم وجود فساد یا اخلاقیات نادرست.
Not having or showing corrupt practices.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مقام رسمی غیرفاسد ماند، با وجود فشارها.
مثال:
The official remained noncorrupt, despite the pressure.
معنی(example):
ضروری است که رهبران غیرفاسد را برای جامعه پیدا کنید.
مثال:
It's essential to find noncorrupt leaders for the community.
معنی فارسی کلمه noncorrupt
:
غیرفساد، اشاره به عدم وجود فساد یا اخلاقیات نادرست.