معنی فارسی noncortically

B1

به روشی اشاره دارد که در آن عملکردهای مغز از قشر مغز تأثیر نمی‌پذیرند.

In a manner that does not involve the cerebral cortex.

example
معنی(example):

برخی از عملکردها ممکن است به صورت غیرقشری تحت تأثیر قرار گیرند.

مثال:

Some functions may be affected noncortically.

معنی(example):

مغز می‌تواند اطلاعات را در شرایط خاص به صورت غیرقشری پردازش کند.

مثال:

The brain can process information noncortically in certain situations.

معنی فارسی کلمه noncortically

: معنی noncortically به فارسی

به روشی اشاره دارد که در آن عملکردهای مغز از قشر مغز تأثیر نمی‌پذیرند.