معنی فارسی nondeafly
B1به شکلی که شنوایی را تحت تأثیر قرار ندهد.
In a manner that does not make one deaf.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در خیابان شلوغ به صورت غیرکَکورانه رفت و آمد کرد و به صداهای اطرافش گوش داد.
مثال:
She navigated the busy street nondeafly, listening to the sounds around her.
معنی(example):
آنها موسیقی خود را به صورت غیرکَکورانه پخش کردند و به همسایهها احترام گذاشتند.
مثال:
They played their music nondeafly, respecting the neighbors.
معنی فارسی کلمه nondeafly
:
به شکلی که شنوایی را تحت تأثیر قرار ندهد.