معنی فارسی nondiffused
B1نوری که پخش نشده و به طور مستقیم میتابد و نمیتواند به صورت یکنواخت توزیع شود.
Not spread out or scattered; specifically referring to light that does not diffuse.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نور غیر پخش شده بود و سایههای تیز روی زمین ایجاد میکرد.
مثال:
The light was nondiffused, casting sharp shadows on the ground.
معنی(example):
در گالری هنر، نور غیر پخش شده جزئیات تابلوها را برجسته کرد.
مثال:
In the art gallery, the nondiffused lighting highlighted the details of the paintings.
معنی فارسی کلمه nondiffused
:
نوری که پخش نشده و به طور مستقیم میتابد و نمیتواند به صورت یکنواخت توزیع شود.