معنی فارسی nondissolution
B1عدم حل، حالتی که در آن مواد به صورت کامل حل نمیشوند.
The state or quality of not being dissolved; often related to stability in mixtures.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم حل در واکنشهای شیمیایی که نیاز به پایداری دارند، مهم است.
مثال:
Nondissolution is important in chemical reactions where stability is required.
معنی(example):
عدم حل شدن جامد یک عامل کلیدی در آزمایش بود.
مثال:
The nondissolution of the solid was a key factor in the experiment.
معنی فارسی کلمه nondissolution
:
عدم حل، حالتی که در آن مواد به صورت کامل حل نمیشوند.
