معنی فارسی nondivisively
B1به شیوهای که موجب تقسیم یا تنش نمیشود.
In a manner that does not cause division or conflict.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها بهطور غیرتقسیمی کار کردند تا اطمینان حاصل شود که همه نظرات در نظر گرفته شدهاند.
مثال:
They worked nondivisively to ensure all opinions were considered.
معنی(example):
پرداختن به مسئله بهطور غیرتقسیمی به حفظ هماهنگی کمک کرد.
مثال:
Nondivisively addressing the issue helped maintain harmony.
معنی فارسی کلمه nondivisively
:
به شیوهای که موجب تقسیم یا تنش نمیشود.