معنی فارسی nonemotively

B1

به طور غیر احساسی، به شکلی که احساسات در آن دخالت نداشته باشند.

In a nonemotional manner; without displaying emotions.

example
معنی(example):

او داده‌ها را به طور غیر احساسی تحلیل کرد و بر واقعیت‌ها تمرکز کرد.

مثال:

She analyzed the data nonemotively, focusing on the facts.

معنی(example):

او پرونده خود را به طور غیر احساسی ارائه داد تا حرفه‌ای بودن خود را حفظ کند.

مثال:

He presented his case nonemotively to maintain professionalism.

معنی فارسی کلمه nonemotively

: معنی nonemotively به فارسی

به طور غیر احساسی، به شکلی که احساسات در آن دخالت نداشته باشند.