معنی فارسی nonfeasible
B1غیرممکن، در موقعیت یا شرایطی که اجرای یک عمل به دلایلی نمیتواند واقعاً انجام شود.
Not able to be done or achieved; impractical.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ساختن یک پل در آن مکان به دلیل زمین نااستوار غیرممکن است.
مثال:
Building a bridge in that location is nonfeasible due to the unstable ground.
معنی(example):
این پروژه پس از ارزیابی مالی غیرممکن شناخته شد.
مثال:
The project was deemed nonfeasible after the financial assessment.
معنی فارسی کلمه nonfeasible
:
غیرممکن، در موقعیت یا شرایطی که اجرای یک عمل به دلایلی نمیتواند واقعاً انجام شود.