معنی فارسی nonfrequent
B1غیر متداول و نادر در تکرار یا وقوع.
Not happening often; infrequent.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
دیدارهای نادر او اهمیت هر بار را نشان میدهد.
مثال:
His nonfrequent visits stress the importance of each occasion.
معنی(example):
رخدادهای نادر اغلب به یاد ماندنی هستند.
مثال:
Nonfrequent events often remain memorable.
معنی فارسی کلمه nonfrequent
:
غیر متداول و نادر در تکرار یا وقوع.