معنی فارسی nonfulfillment

B1

عدم انجام یک وظیفه یا توافق که انتظار می‌رود انجام شود.

The failure to fulfill a commitment or obligation.

example
معنی(example):

قرارداد به دلیل عدم انجام شرایطش باطل شد.

مثال:

The contract was void due to the nonfulfillment of its terms.

معنی(example):

عدم انجام تعهدات می‌تواند منجر به عواقب قانونی شود.

مثال:

Nonfulfillment of obligations can lead to legal consequences.

معنی فارسی کلمه nonfulfillment

: معنی nonfulfillment به فارسی

عدم انجام یک وظیفه یا توافق که انتظار می‌رود انجام شود.