معنی فارسی nonfulminating

B1

به وضعیتی اشاره دارد که در آن چیزی باعث انفجار یا خرابی نمی‌شود.

Not causing an explosion or sudden violent reaction.

example
معنی(example):

واکنش غیر انفجاری در طول آزمایش غیرمنتظره بود.

مثال:

The nonfulminating reaction was unexpected during the experiment.

معنی(example):

یک حادثه غیر انفجاری ممکن است هنوز نگرانی‌های قابل توجهی ایجاد کند.

مثال:

A nonfulminating event may still cause significant concern.

معنی فارسی کلمه nonfulminating

: معنی nonfulminating به فارسی

به وضعیتی اشاره دارد که در آن چیزی باعث انفجار یا خرابی نمی‌شود.