معنی فارسی nonhabitably

B1

به گونه‌ای که قابل سکونت نباشد یا شرایط زندگی را فراهم نکند.

In a manner that does not allow for habitation or living.

example
معنی(example):

ساختمان به گونه‌ای غیرقابل سکونت ساخته شده بود، که آن را برای زندگی نامناسب می‌کرد.

مثال:

The building was constructed nonhabitably, making it unsuitable for living.

معنی(example):

آنها منطقه را به گونه‌ای غیرقابل سکونت طراحی کردند تا از محیط زیست محافظت کنند.

مثال:

They designed the area nonhabitably to preserve the environment.

معنی فارسی کلمه nonhabitably

: معنی nonhabitably به فارسی

به گونه‌ای که قابل سکونت نباشد یا شرایط زندگی را فراهم نکند.