معنی فارسی nonhabitually

B1

به‌صورت غیرعادی، در حالتی که نشانه‌ای از یک عادت یا رفتار معمول نیست.

In a manner that is not habitual or usual.

example
معنی(example):

او در جلسه به‌صورت غیرعادی صحبت کرد و توجه همه را جلب کرد.

مثال:

He spoke nonhabitually during the meeting, drawing attention.

معنی(example):

آنها به‌طور غیرعادی در بحث‌های مربوط به تغییرات آب و هوایی شرکت می‌کنند.

مثال:

They nonhabitually engage in discussions about climate change.

معنی فارسی کلمه nonhabitually

: معنی nonhabitually به فارسی

به‌صورت غیرعادی، در حالتی که نشانه‌ای از یک عادت یا رفتار معمول نیست.