معنی فارسی nonimmanency
B1عدم عینیت، حالتی که در آن چیزی به طور طبیعی وجود ندارد یا وابسته نیست.
The quality of not being immanent; an aspect of existence that is transcendent.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم عینیت میتواند دیدگاههای جدیدی درباره وجود ارائه دهد.
مثال:
Nonimmanency can offer new perspectives on existence.
معنی(example):
در بعضی بحثها، عدم عینیت به عنوان یک ویژگی حیاتی دیده میشود.
مثال:
In some discussions, nonimmanency is seen as a vital attribute.
معنی فارسی کلمه nonimmanency
:
عدم عینیت، حالتی که در آن چیزی به طور طبیعی وجود ندارد یا وابسته نیست.