معنی فارسی noninclination
B1عدم تمایل به انجام یا قبول چیزی، به معنای بیمیلی یا بیعلاقگی.
A lack of inclination or desire to do something.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم تمایل او به شرکت در فعالیتهای گروهی مشهود بود.
مثال:
His noninclination to participate in group activities was noticeable.
معنی(example):
عدم تمایل او به صحبت در جمع اغلب مانع ترقی او بود.
مثال:
Her noninclination to speak in public often held her back from promotions.
معنی فارسی کلمه noninclination
:
عدم تمایل به انجام یا قبول چیزی، به معنای بیمیلی یا بیعلاقگی.