معنی فارسی nonlogically

B1

غیرمنطقی به عملی اطلاق می‌شود که از منطقتعریف شده پیروی نمی‌کند.

In a manner that does not conform to logical reasoning.

example
معنی(example):

او غیرمنطقی استدلال کرد و این باعث شد که پیگیری استدلالش دشوار باشد.

مثال:

He argued nonlogically, making it hard to follow his reasoning.

معنی(example):

مقاله‌ای که به‌طور غیرمنطقی ساختاربندی شده بود، بسیاری از خوانندگان را گیج کرد.

مثال:

The nonlogically structured essay confused many readers.

معنی فارسی کلمه nonlogically

: معنی nonlogically به فارسی

غیرمنطقی به عملی اطلاق می‌شود که از منطقتعریف شده پیروی نمی‌کند.